تنها ترین بهانه زنده موندنم با تو بودن است
سلام دوستان عزیز به وبلاگ خودتون خوش امدید لطفا قبل از خارج شدن از وب نظرتون رو در باره ی وب برای من ثبت کنید و ممنون میشم اگه از ارسال نظر تبلیغاتی خوداری کنید
دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, :: 19:7 ::  نويسنده : طاهر
 
جمعه دهم شهریور 1391 :: 11:0 ::  نويسنده : پسر تنها       
Image By FotoPic.ir

 

 

متن عاشقانه و زيباي: باران نبار ، من نه چتر دارم نه یار

 

 

 

 

[ ] [ ] [ negar ] [ 35 نظر ]

اجازه میدی با یادت نفس بکشم..............

Image By FotoPic.ir

http://up.vatandownload.com/images/jnugtl8kronlt9qj0fgi.jpeg



 
 
جمعه دهم شهریور 1391 :: 10:48 ::  نويسنده : پسر تنها       

 

نقابت را برای شادی ات بردار... این چشمانت معصومت تصنعی بیش نیست



 
جمعه دهم شهریور 1391 :: 10:21 ::  نويسنده : پسر تنها       
Test

عشق زاییده ی “تنهایی” است و “تنهایی” نیز زاییده ی عشق

.

.

.

آنگاه که تنهایی تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده

.

.

.

کسی که در آغوش غم بزرگ شده ، تنهایی بهترین همدم اوست

.

.

.

شمع و پروانه و بلبل همه جمع اند ، بی رحم ، بیا رحم به تنهایی من کن

.

.

.

دوستی اتفاق است ، جدایی رسم طبیعت ، طبیعت زیباست

نه به زیبایی حقیقت ، حقیقت تلخ است ، نه به تلخی جدایی ،

جدایی سخت است نه به تلخی “تنهایی”

.

.

.

هر قطره اشک نشان دل شکستگی است ، هر سکوت نشان “تنهایی” است

هر لبخند نشان مهربانی است ، هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو است

.

.

.

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد ، وسعت “تنهایی” م را حس نکرد

در میان خنده های تلخ من ، گریه پنهانیم را حس نکرد . . .

.

.

.

تحمل “تنهایی” بهتر از گدایی محبت است . . .

.

.

.

درد غریبیست “تنهایی” و بی کسی ، امان از دلی که دلبر ندارد . . .

.

.

.

تو آسمان دنیا هر کسی ستاره داره

چرا وقتی نوبت ماست آسمان جایی نداره

واسه من تنهایی درده  درد هیچ کسی را نداشتن

هر گل پژمرده ای را تو کویر سینه کاشتن

دیگه باور کردم اینو که باید تنها بمونم

تا دم لحظهء مردن شعر تنهایی بخونم



 
 
جمعه دهم شهریور 1391 :: 10:17 ::  نويسنده : پسر تنها       
|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

 

49186491472314243221 شعر عاشقانه 2012 +عکس

 

در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…
آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم

21216735497844856828 شعر عاشقانه 2012 +عکس

برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…
نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….
این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….
راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو  دلت با من نیست و دیگر نیستم!
راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !
حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی….
حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم …

81944987262596504730 شعر عاشقانه 2012 +عکس

رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی
چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن همین بود!
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟

نوشته شده در یکشنبه 14 خرداد1391ساعت 1:44 قبل از ظهر توسط (بهـــــروز)| 7 نظر |
 

یه اتفاق خیلی عاشقانه و واقعی

 

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و از من خداحافظی کرد.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از  2  ساعت دیدن فیلم و خوردن  3  بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت : "متشکرم " و از من خداحافظی کرد.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت : "قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " ، و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه از کلیسا بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم"
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نیمدونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره.
ای کاش این کار رو کرده بودم ................. با خودم فکر می کردم و گریه !
اگه همدیگرو دوست دارید ، به هم بگید ، خجالت نکشید ، عشق رو از هم دریغ نکنید ، خودتونو پشت القاب و اسامی مخفی نکنید ، منتظر طرف مقابل نباشید، شاید اون از شما خجالتی تر و عاشق تر باشه.
دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!
 
شکسته تموم بال و پر من

              مرده تموم خیال و باور من

                             این سکوت سرد و مبهم

                                         شده تنها یادگار همسفر من

                                                       قصه ی من از کجا شروع شد

                                                               مردن چرا همیشه شد سهم آخر من

درشهرعشق قدم میزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خیلی تعجب کردم تاچشم کارمی کردقبربودپیش خودم گفتم یعنی این قدرقلب شکسته وجودداره؟یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهای روی قبرراکنارزدم که براش دعاکنم وای چی میدیدم باورم نمیشه اون قلبه همون کسیه که چندساله پیش دله منو شکسته بود شنیدی میگن ازهردست بدی ازهمون دست میگیری.

زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد. با وفاترین دوست به مرور زمان بی وفا شد. این پرپر شدن از گل نیست از طبیعت است و این بی وفایی از دوست نیست از روزگار است

 



 
 
جمعه دهم شهریور 1391 :: 9:59 ::  نويسنده : پسر تنها       
MRT11.jpg

 
 
جمعه دهم شهریور 1391 :: 9:59 ::  نويسنده : پسر تنها       
Sad Girl

 

Plz Give Me My Heart

When Will You Understand


 

ای خدا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟


Don't Cry I'm Always With You

Love

I Am Sad Without You

Waqt Nahi Badlta

You Hurt Me

 

What Was My Fault?

 
 


 

I Will Never Hey You Go...

 

 

Sad
Please Come Back Sweet


 


 


 

 

Love Failure


 

 

Loniless


 

I Will Never Hey You Go...

 



 
 
جمعه دهم شهریور 1391 :: 9:54 ::  نويسنده : پسر تنها       

این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!

بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره، بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ،

بــی‌دل ، بـی‌ریخت،بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا

بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌خبر ، بـی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام

،بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود،بــی‌داد ، بــی‌روح

، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان

بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو ....

بی کسی، تصاویر عاشقانه غمگین، تنهایی، عشقولانه، عکس عاشقانه، عکس های عاشقانه تنهایی، غم انگیز از لحظه های تنهایی، لحظات تنهایی، والپیپر از

عکس های عاشقانه-عکس های تنهایی-عکس های غم انگیز

 
دستـــــــ  ــهايم را که ميگيري...

دستـــــــ ــهايم را که ميگيري...
 
 
حجم نوازش لبريز ميشود!

گويي تمام رزهاي باغ

با دستـــــــ
ــهاي بي دريغ تو

براي من

چيده ميشوند
 
بی کسی، تصاویر عاشقانه غمگین، تنهایی، عشقولانه، عکس عاشقانه، عکس های عاشقانه تنهایی، غم انگیز از لحظه های تنهایی، لحظات تنهایی، والپیپر از ژ
 
 
 



 
جمعه دهم شهریور 1391 :: 9:39 ::  نويسنده : پسر تنها       
 

 

 

بی کسی، تصاویر عاشقانه غمگین، تنهایی، عشقولانه، عکس عاشقانه، عکس های عاشقانه تنهایی، غم انگیز از لحظه های تنهایی، لحظات تنهایی، والپیپر از

 

بی کسی، تصاویر عاشقانه غمگین، تنهایی، عشقولانه، عکس عاشقانه، عکس های عاشقانه تنهایی، غم انگیز از لحظه های تنهایی، لحظات تنهایی، والپیپر از

کارت پستال-کارت های تبریک-پستال کارت-kart postal-تصاویر مناسبتی

بی کسی، تصاویر عاشقانه غمگین، تنهایی، عشقولانه، عکس عاشقانه، عکس های عاشقانه تنهایی، غم انگیز از لحظه های تنهایی، لحظات تنهایی، والپیپر از

بی کسی، تصاویر عاشقانه غمگین، تنهایی، عشقولانه، عکس عاشقانه، عکس های عاشقانه تنهایی، غم انگیز از لحظه های تنهایی، لحظات تنهایی، والپیپر از

بی کسی، تصاویر عاشقانه غمگین، تنهایی، عشقولانه، عکس عاشقانه، عکس های عاشقانه تنهایی، غم انگیز از لحظه های تنهایی، لحظات تنهایی، والپیپر از

غصه

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

www.parsnaz.ir عکس های غمگین از لحظات تنهایی

 



 
جمعه دهم شهریور 1391 :: 9:12 ::  نويسنده : پسر تنها       
 
  نه پای رفتنی دارم،نه حس ماندنی دیگر... آه این منم نویسنده: فرشته حسین نژاد - دوشنبه ٢٩ اسفند ۱۳٩٠  از کوچه های غم زده ی شهرش  چون یک نسیم گذشتی و رفتی  با کوله بارِ زردِ فراموشی    شهر پر از ستاره ی امیدش  با رفتنت سیاهیِ مطلق شد  در خاک ریشه دواند گلِ خاموشی    با چشم های ملتمسش می گفت  تنها امید زندگیم برگرد  من بی تو...نه! نخواهم ماند    راهِ نگاهِ ملتمسش را بست  چشمانِ بی تفاوتِ مغرورت  جغدی ز روی شاخه ی خشکی خواند    آن روز و روزهای دگر رفتند  بادی وزید و خاطره ها را برد  اشکی درون چشم تری خشکید  مرغِ دلی ز غصه ی هجرت مُرد    فریاد در فضای شبش پیچید  "ای داد از این زمانه ی بی بنیاد"  دستی درون خاک چنگ انداخت  افسوس به او نمی رسدش فریاد    اکنون درونِ کلبه ی خاموشی  غمگین نشسته است زنی تنها  چشمان او خیره به جایی دور    بر شانه های نازک تنهایش  پاشیده موی سپید و پریشانش  مبهوت بازیِ سرنوشتی کور    آه این منم نشسته در این ظلمت  تنها و غم گرفته پریشانم  افسوس گذشت زندگیم دیگر  از این عبورِ یخزده حیرانم     نظرات ( 0)
  جرم نویسنده: فرشته حسین نژاد - دوشنبه ٢٩ اسفند ۱۳٩٠   به چه  جرمی زیبایی پروانه ها را                                       پشت شیشه ی قاب ها    به صلیب می کشند. نظرات ( 1)   ..... نویسنده: فرشته حسین نژاد - دوشنبه ٢٩ اسفند ۱۳٩٠  دلم را بر می دارم و می روم                                   از شهر آدم هایی که،  پرواز را به شکل قفس می بینند.  نظرات ( 3)   تنهایی من نویسنده: فرشته حسین نژاد - یکشنبه ٢۸ اسفند ۱۳٩٠  تنهایی من را کسی باور ندارد  ای کاش می شد باز بارانی ببارد  بر این کویر تشنه ی خشک دل من  از جای پای خیس خود ردی گذارد   نظرات ( 3)   یه نفر میاد... نویسنده: فرشته حسین نژاد - یکشنبه ٢۸ اسفند ۱۳٩٠  یه نفر میاد یه روزی  از یه راهی،از یه جایی  همونی که مثل نورِ  نداره هیچ رد پایی    یه نفر میاد که شاید  توی قصه ها نباشه  یه نفر که عطر خوبِ  گل رازقی باهاشه    یه نفر که با نگاهش   راز چشمامو می خونه  نمی خواد چیزی بگم من  همه چیزو خوب می دونه    میاد از یه جای دوری  منو می بره از اینجا  می پرم مثل پرنده  توی آسمونِ رویا    کاش بدونه خیلی تنهام  دیگه هیچ شعری ندارم  منتظر نشستم اینجا  لحظه ها رو می شمارم    می دونم آخرِ قصه  کلاغه می رسه خونه  دیگه نه بالا نه پایین  ماست و دوغی نمی مونه نظرات ( 0)   گفتم... نویسنده: فرشته حسین نژاد - یکشنبه ٢۸ اسفند ۱۳٩٠  گفتم که باید بگذرم از بودنم از بودنت  از شعر های چشم تو از لحظه های دیدنت    آهی شدی، سوزی شدی،دستی شدی بر شانه ام  ابری شدی،باران شدی همراه با باریدنت   ماندم،نرفتم،سوختم تا... قصه ام آخر شود  این روح سرگردانِ من،من را کجاها می برد    می بینمت شادم که تو،هستی اگر چه نیستی ............................................................  اشکی چکید،اما،نبین...این هم ز یادت می رود  این هم ز یادت ... نظرات ( غیر فعال)   ............... نویسنده: فرشته حسین نژاد - یکشنبه ٢۸ اسفند ۱۳٩٠ گاهی دلم پرنده ی کوچکی می شود                                                  در جستجوی   آسمانی برای پریدن.  نظرات ( 2)   من می روم نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠  بر مخملِ نرمِ نگاهِ مهربانت  پروانه های بوسه هایش می نشینند  در انتظارند تا که در باغِ نگاهت  گل بوته های عشق و شیدایی بچینند  تو گرمِ شور و مستی و من سرد و تاریک  چشمان من تنهاترین شعر زمینند  در گوشه ای تاریک و خاموش این نگاهم  در انتظار چشم هایت در کمینند .................................................  من می روم تا کوله بارم را ببندم  بهتر که چشمانت نگاهم را نبینند  اما نمی دانی که در رویا لبانم  با بوسه بر لبهای گرمت می نشینند. نظرات ( 0)   ....... نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠  ایستاده ام               بر بلند ترین  صخره در زمان  در اوجِ آسمانم                   و همچنان                                 در قعر زمینم  بگو چگونه ،                 با کدامین واژه تفسیرم می کنی؟   نظرات ( 0)   ............ نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠  او تک ستاره بود                       در آسمان من                                         پر نور و پر غرور  اما...گذشت و رفت  بی او چو شب شدم                              در انتظار نور  ...افسوس بر نگشت.                                           نظرات ( 0)   دوباره ... نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠  دوباره سبز می شوم                             و                                 جوانه می زنم  اگر  دست هایت را                    به دست هایم پیوند بزنی.    نظرات ( 0)   هر چند.... نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠ هر چند مچاله شده ام اما... هنوز می توانی شعر هایم را در صافترین خطوط قلبم                                                                   بخوانی. نظرات ( 0)   .......... نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠ با دفتری پر از شعر های نگفته به تماشای غریبه ای نشسته ام که روزی واژه های تمام غزل های عاشقانه ام بود.   نظرات ( 0)   ....... نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠ قفس شده حکایتم ، به جُرم پر کشیدنم سیاه شد چراغ ها ، به اتهام دیدنم گرفته از همه دلم ، شکسته پای رفتنم اسیر بند شد تنم ، به خاطر شنیدنم نظرات ( 0)   شعر هایم نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠ من شاعرم . درست. اما شعرهایم را نمی فروشم. همین جا کنار دلم آویزان می کنم تا رهگذران خسته بخوانند                                                                           و ....................................................................                                                                  بروند. نظرات ( 1)     نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠ رویا هایم را گم کرده ام، و فراموش شده ام در هیاهوی این همه رویای ندیده ی                                                                   بی تفسیر. نظرات ( 0)   حبف شد نویسنده: فرشته حسین نژاد - شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٠ یا تو را یک بارِ دیگر مست و حیران می کنم یا خودم را در سکوِت مرگ مهمان می کنم یا که می گ

ادامه مطلب ...

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ashch tanha و آدرس taher9375.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طورv خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 353
بازدید ماه : 602
بازدید کل : 24544
تعداد مطالب : 64
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


qwert